اذن دخول بندگی

مَن أرادَ اللهَ بَدَأ بِکُم

اذن دخول بندگی

مَن أرادَ اللهَ بَدَأ بِکُم

بندگی کردن غایت ماست. (ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)

اولویت در همه جا بندگی کردن است.

بندگی کن تا که سلطانت کنند *** در حریم عشق مهمانت کنند

اما بندگی را از کجا باید شروع کنیم و چه می شود که ما بنده می شویم. به تعبیر دیگر اوّلیت با چیست؟

خودشان فرمودند: (من أراد الله بدأ بکم)

یعنی هر کس خدا و بندگی خدا را می خواهد باید از نوکری شما شروع کند.

توجه کنید که جمله امری نیست بلکه خبری است. یعنی هر کس با نوکری شما شروع نکند بندگی نکرده است!

این دو بیت را تقدیم نوکران ارباب می کنم:

من أراد الله شروعش با شماست *** توبه آدم قبولش با شماست

نوکــری اول قـدم در ایـن ره اسـت *** بندگی اذن دخولش با شماست

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۱ ، ۰۹:۴۶
عنابستانی

تربیت اسلامی و مرجعیت علمی از عناوین نام آشنا برای همه امام صادقی هاست. همه جا می شود رد پای آن ها را پیدا کرد: از جلد کتاب های انتشارات دانشگاه تا نشریه ای که به ورودی های جدید داده می شود و ... . اما این که این دو عنوان چه ارتباطی باهم دارند شاید برای بعضی ها (شاید هم خیلی ها!) روشن نباشد. تلاش کردم تا در حد توان ارتباط این دو عنوان را نشان دهم. ابتدا تربیت اسلامی را توضیح می دهم و بعد با ذکر دو مقدمه ارتباط آن را با مرجعیت علمی. البته پیشاپیش از موجز بودن مباحث مطرح شده عذرخواهی می کنم.

تربیت به معنای رشد یک استعداد در درون فرد و به فعلیت کامل رساندن آن است. وقتی زمینه ای برای رشد وجود دارد تربیت این زمینه و استعداد به معنی فرآیندی است که بدان وسیله آن استعداد و زمینه در فرد به فعلیت برسد. در تربیت اسلامی به دنبال یک رشد همه جانبه ، متوازن و هماهنگ همه استعداد های انسانی هستیم. یعنی می خواهیم با توجه کامل و جامع به همه استعداد های انسان، او را به رشدی کامل و همه جانبه برسانیم. البته که انسجام و یکپارچگی این رشد در جهت رسیدن به عبودیت و انسان کامل شدن است. محور بحث های شهید مطهری در کتاب انسان کامل این است که همه دیدگاه ها راجع به هدف نهایی انسان یک جانبه و تک بعدی می نگرند و همه استعداد های انسان را در همه سطوح مورد توجه قرار نمی دهند. تربیت اسلامی حرکت به سمت هدف نهایی خلقت انسان است. با این نگاه تربیت اسلامی همه شئون زندگی انسان را شامل می شود و همه ابعاد آن را پوشش می دهد. دستیابی به تربیت اسلامی هدف همه انسان هاست و درواقع وقتی می گوییم می خواهیم تربیت اسلامی انجام دهیم یعنی می خواهیم فرد را «رشدی همه جانبه» بدهیم تا کامل شود و به مرتبه انسان کامل برسد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۶
عنابستانی

وقتی عکس محزون حضرت آقا رو دیدم، دلم خواست شعری کنارش بنویسم. تفألی به حافظ زدم و شعری از او طلب کردم. و شد آن چه می بینید:

درد تنهایی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۳:۵۴
عنابستانی

این سایت مرجع بسیار خوبی برای پاسخ به سوالات شرعی، شبهات و سایر سوالات دینی است.

ادامه مطلب: صفحه "درباره ما" در سایت سوال اسلامی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۰۳:۵۹
عنابستانی

این صحبت ها مال سال هفتاده! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

"الان شما در ایران سوار هواپیما مى‌شوید و مى‌بینید کسى که در برج مراقبت هست و یک ایرانى است، با این خلبان که او نیز یک ایرانى است، حتماً انگلیسى حرف مى‌زند!
بنده گفتم در آن هواپیمایى که من سوار مى‌شوم، این کار ممنوع است! چرا فارسى حرف نمى‌زنند؟! آخر یک وقت هست که با یک برج بیگانه -که او مثلاً چینى است و شما فارس هستید و زبان یکدیگر را نمى‌دانید- از زبان مشترک انگلیسى استفاده می کنید؛ اما بنده مثلاً به مشهد که مى‌روم، به چه مناسبت شما انگلیسى حرف مى‌زنید؟! علتش این است که واژه‌ها انگلیسى است و اینها فقط باید این واژه‌ها را به یکدیگر ربط بدهند؛ خودشان را دیگر دچار زحمت نمی‌کنند؛ همان ربط انگلیسى را مى‌دهند!
پس ما باید واژه بگذاریم، تا زبان در محیط‌هایى این‌گونه منزوى نشود؛ که متأسفانه منزوى شده است. در محیط بیمارستان‌ها خیلى اوقات همین‌طور است؛ در جاهاى دیگر همین‌طور است؛ اینها جاهایى است که ما دیده‌ایم." (بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضاى فرهنگستان زبان و ادب فارسى 27/11/1370)

ادامه مطلب: دست نوشته دکتر درخشان درباره ارتباط حمایت از تولید ملی و زبان فارسی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۰۱:۰۴
عنابستانی
من اعتقادم است که اگر ما در محاصره اقتصادی یک ده سال، پانزده سال واقع بشویم شخصیت خودمان را پیدا می‏کنیم؛ یعنی همه مغزهایی که راکد بودند در آن وقت و نمی‏توانستند فعالیت بکنند به فعالیت می‏افتند.
این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را می‏آورند تقدیمش می‏کنند این فکرش به کار نمی‏افتد، حتی کاسب هم نمی‏تواند بشود! اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر هم همین طور. شب هم همین طور، هر احتیاجی هم داشت، هر چیزی بود، برآورده کردند، این نمی‏تواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی می‏شود.
اینها می‏خواستند که [در] این مملکت یک موجودات فلج بار بیاورند. تبلیغات دامنه‏دار و اعمال بسیار کوبنده بود که به ما حالی کنند که شماها نمی‏توانید! شماها نمی‏آید ازتان هیچ کاری. از آن طرف هم از آنجا هر چیزی بیاورند و متخصصین از خارج وارد کنند، و هر چیزی که احتیاج دارند راجع به هر امری از خارج بیاورند.
وقتی که یک ملتی دید که خارج همه چیزش را دارد اداره می‏کند و دیگر احتیاجی ندارد، این به فکر نمی‏افتد که خودش احتیاجش را رفع کند.
(صحیفه امام، ج 14، ص 113 تا 118)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۰۰:۴۹
عنابستانی

گاهی اوقات هستی با این که نیستی و گاهی نیستی با این که هستی. مهم نیست که باشی یا نباشی. مسأله چگونه بودن است. بودن تو به حضور جسمت در این عالم بستگی ندارد. بلکه تو آنجایی هستی که روحت باشد و آنجایی نیستی که روحت نباشد.

خداوند روح را بی قرار آفریده و در حستجوی آرامش.

اگر با حضور جسمت در این دنیا و در کنار کتاب ها و دوستها، برای روح بی قرارت آرامشی و احساس رضایتی دست و پا کنی _ که البته سرابی بیش نیست_ او را از آرامش حقیقی که هستی همه عالم است بازخواهی داشت.

پس با این که جسما در این دنیا هستی، بگذار روحت با آن احساس بیگانگی کند و خود را تنها وغریب بیابد و همواره در کنار خدا باشد. این همان معنای ذکر مدام است.

آن زمان است که خدا را تنها مونس و آرامش خود خواهی یافت و خداوند تمام قلبت را پر خواهد کرد.

نبودنِ اینچنین در عالم، رمز هستی و حیات حقیقی است: «نیستی»، کلید هستی!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۴۱
عنابستانی